أم البنین (مكتوبة) - باسم الكربلائي
منذ ١١ شهر٢٢١مشاهده|1
لطمية أم البنین مكتوبة
الرادود باسم الكربلائي
ياعُدَّتي في كُرْبتي
بَلِّغْ حسينًا نُصْرَتِي
بَلِّغْ حسينًا نُصْرَتِي
نان ولايت خورده ام
فضل و عنايت برده ام
از حق حمايت كرده ام
بگرفتم از او نعمتى
فضل و عنايت برده ام
از حق حمايت كرده ام
بگرفتم از او نعمتى
ياعُدَّتي في كُرْبتي
بَلِّغْ حسينًا نُصْرَتِي
بَلِّغْ حسينًا نُصْرَتِي
از حيدر آن فخر بشر
آورده ام شيران نر
بر زاده زهراء سپر
هر يك چو كوه غيرتي
آورده ام شيران نر
بر زاده زهراء سپر
هر يك چو كوه غيرتي
ياعُدَّتي في كُرْبتي
بَلِّغْ حسينًا نُصْرَتِي
بَلِّغْ حسينًا نُصْرَتِي
دل بر حسينم داده ام
بر خدمتش آماده ام
گلهاى خود را داده ام
با افتخار و حشمتى
بر خدمتش آماده ام
گلهاى خود را داده ام
با افتخار و حشمتى
ياعُدَّتي في كُرْبتي
بَلِّغْ حسينًا نُصْرَتِي
بَلِّغْ حسينًا نُصْرَتِي
بر بانوى قامت كمان
بر نسل فخر بانوان
شد اشك خونينم روان
در سينه دارم حسرتى
بر نسل فخر بانوان
شد اشك خونينم روان
در سينه دارم حسرتى
ياعُدَّتي في كُرْبتي
بَلِّغْ حسينًا نُصْرَتِي
بَلِّغْ حسينًا نُصْرَتِي
در يارى خون خدا
دار و ندارم شد فدا
دستان عباسم جدا
گشته بدشت تربتى
دار و ندارم شد فدا
دستان عباسم جدا
گشته بدشت تربتى
ياعُدَّتي في كُرْبتي
بَلِّغْ حسينًا نُصْرَتِي
بَلِّغْ حسينًا نُصْرَتِي
بر آن شه لب تشنگان
اشكم روان از ديده گان
ماندم خجل از كودكان
دارم ز اصغر خجلتى
اشكم روان از ديده گان
ماندم خجل از كودكان
دارم ز اصغر خجلتى
ياعُدَّتي في كُرْبتي
بَلِّغْ حسينًا نُصْرَتِي
بَلِّغْ حسينًا نُصْرَتِي
جانم ندارد صبر و تاب
از ماجراى قحط آب
شرمنده هستم از رباب
سوزان دلم از محنتى
از ماجراى قحط آب
شرمنده هستم از رباب
سوزان دلم از محنتى
ياعُدَّتي في كُرْبتي
بَلِّغْ حسينًا نُصْرَتِي
بَلِّغْ حسينًا نُصْرَتِي
زينب بسوى من دوید
پيراهن پرخون رسيد
بر قلب من آتش كشيد
مولا ندارد رجعتى
پيراهن پرخون رسيد
بر قلب من آتش كشيد
مولا ندارد رجعتى
ياعُدَّتي في كُرْبتي
بَلِّغْ حسينًا نُصْرَتِي
بَلِّغْ حسينًا نُصْرَتِي
للشاعر بالفارسي : شاكر الكربلائي
التعلیقات